سفر کربلا
عزیزم
این اولین سفرت با هواپیما بود. استرس زیادی داشتم ولی خدارو شکر که راحت رفتیم و برگشتیم. اصلا اذیت نشدی.
دوشنبه 19 اردیبهشت از فرودگاه امام پرواز کردیم به نجف.موقع پرواز و موقع نشستن هواپیما بهت شیر دادم که گوشهات نگیره و اذیت نشی.
چه قدر خوب و با صفا بود.ممنون هستم از خدا که اولین سفر من هم به این مکان های مقدس تو هم باهام بودی.
چه قدر همه ی گروه دوست داشتن و توی وروجک هم حسابی از همه دلبری کردی. کوچیکترین زائر توی گروه تو بودی.
خلاصه که چه خوب بود و الان هم یاداوریش چه لذت بخشه.البته خوب دلم میخواد که بازم بریم.
دایی رضا و زندایی هم فردا دارن میرن. خوش به سعادتشون.
راستی تو کربلا که بودیم 8 ماهت تموم شد.
چه قدر همه چیز زود میگذره انگاری همین دیروز به دنیا اومدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی