اولین سفر
دوست دارم زودتر احساسات از اول تا حالا رو برات بنویسم و برسم به خود الان .روز به روز داری شیرینتر می شی.
اولین سفرت به مشهد بود برای 28 صفر رفتیم. مامانی بابایی و دایی وحید خودشون یه روز جلوتر با ماشین رفتن و ماهم با مامان بزرگ با ماشین خودمون رفتیم.یه کم تو راه اذیت کردی ولی خوب خدارو شکر به سلامتی رسیدیم. مشهد با مامانی اینا یه جا بودیم. چه قدر تو محیط حرم خوشحالی کردی با دیدن اینه ها و اون همه نور وبا دیدن خود حرم چه قدر ذوق کردی. ولی هوا حسابی سرد بود و من میترسیدم که نکنه خدا نکرده سرما بخوری.
خدا رو شکر به سلامتی برگشتیم. به خاطر کار بابا نتونستیم که زیاد بمونیم.
قربونت برم که پا قدمت برامون چه قدر واسه همه خوب بود.کار بابا هم داره عوض میشه.انشالا بهتر از قبلیه.
حتی داری پسرعمو دار میشی.فکر کنم تا تو 9 ماهت تموم بشه اونم به دنیا بیاد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی